امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
من مهدیه(آبجی) من مهدیه(آبجی) ، تا این لحظه: 22 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

امیر حسین کوچولو داداشی گل آبجی

سفر به سرزمین عشق

سلااام به داداشی گل و گلابم. بدون مقدمه خدا جونم خواست و دعوتم کرد و پس از سالها انتظار به سرزمین عشق قدم گذاشتم باور کردنی نبود عین خواب عین رویا . بله روزه سی ام دی بعده امتحانام(البته معلمام لطف کردنو و بعضی امتحانا که تو بهمن بود رو زودتر ازم گرفتن)شب پرواز کردیم به سرزمین عشق البته من به همراه خاله و مامان بزرگ و بابا بزرگ . روزای قبلش وقتی بهت میگفتم ابجی چن روز دیگه میره میگفتی اخش میری از دستت راحت میشم ولی برگشتنی دیدم و مامانم میگفت که خیلی دلتنگ بودی برام. عکسهای از بهترین مکانهای دنیاااااا : قبرستان بقیع پنجشنبه دم دمای غروووب: مسجدالنبی قسمتی ازمسجد شجره(جایی که محرم شدیم) واما ...
22 بهمن 1393

جریان مهدکودک

سلاااام خیلی خیلی معذرت میخوام به دلیل غیبت دور و درازم که تو پست بعدی میگم... امیرحسین رو ثبت نام کردیم مهدکودک صدگل ولی نرفت فقط گریه میکرد و داییم اینا اخرش میرفتنو بیرمیداشتنش بالاخره از خیر مهدکودکای دیگه گذشتیم و امیرحسین رفت مهدکودک خااااله. اینم چنتا عکس: کیف داداشی که عکسه خودش روشه   دفتره سرود چاپ شدش     لحظاتی در مهدکودک البته مهد خالیه   ...
22 بهمن 1393

منطقه آزاد ارس

این عکسای پارک کوهستان توی منطقه ی آزاد ارس اینم عکسای کلیسای سنت استپانوس در نزدیکی های جلفا(منطقه آزد ارس) ...
14 شهريور 1393

تپه شهدا

داداشی گلم هفته پیش بود که برای اولین بار توی همایش خانوادگی پیاده روی شرکت کردیم بعدش مامانی با عمه وزنعمو موند پایین وما یه کم رفتیم وکمی هم کوهنوردی کردیم تا رسیدیم به قله  توی قله یه فاتحه به شهدای گمنام دادیمو برگشتیم حالا عکسای شما سر مزار راستی امروزم رفتیم ...
14 شهريور 1393

سد

سلام داداشی چند روز پیش حوصله مون سررفته بود برا همین با ماشین گشت اطراف خونمون گشت میزدیم که یه راه تازه دیدیم خلاصه از اون راه رفتیم تا که رسیدیم به سد انامق شهر خودمون آبش خیلی خیلی کم شده بود توی بهار که برای آخرین بار دیده بودمش خیلی خیلی اب داشت ولی حالا... خلاصه دلم خبلی گرفت باد ماهیای کوچولو کوچولوش رو میاورد به طرف خشکی وخلا صه ماهیا بعد از تلاش فراوان به گل می نشستند ماهم وقتی دیدیم خیلی دلمون گرفت. سد به اون بزرگی حالا خشک شده و... مامان میگفت این آبم زیاد دووم نمیاره تا دوسه هفته خشک خشک میشه خلاصه بریم سراغ عکسای شما: شماهم وقتی فهمیدی یی از دوچرخه هات پشت ماشینه از فرصت استفاده کردی ودوجرخه سواری......
5 شهريور 1393

یک روز بیرون از شهر

پسردایی طاها وشما توی این عکس هم کلی ازدستم شاکی هستی که زود باش خب عکستو بگیر اخه نمیدونی که توی هر عکست یه جور شکلک در میاوردی ونمیذاشتی عکس بگیرم: پسردایی امیرحسین وشما: ...
26 مرداد 1393

بدون عنوان

داداشی گلم اینروزا مامان تا ظهر کلاس داره برا همین دو تایی خونه تنهاییم برا همینم زیاد میخوابیم البته تو زود ر از من بیدار میشی ونمیزاری منم بخوابم برا همین کلی از دستت شاکی میشم اونقدر سو صدا راه میندازی که نگو البته بعداز صبحونه خوردن باهات میشینیم کاردستی درست می کنیم یا نقاشی می کشیم اینم یه خروسه که با ماژیک فوتی هات کشیدیمش: ...
26 مرداد 1393

بدون عنوان

داداشی میخواد باب اسفنجیشو با ماژیکای فوتیش تزیین کنه البته با کمک آبجی اینم کامل شدش   ...
26 مرداد 1393