تولد
سلام. داداش گلم بیست ودوم خرداد تولدمنه،بعداز پنج روزهم توقدم به این دنیا گذاشتی. قراربودمیانگین بگیریم وبیست وچهارمش تولدبگیریم ولی چون تو خیلی عجولی تصمیم گرفتیم باهم روز تولد من جشن کوچولوی خانوادگی بگیریم. یه کیک کوچولو گرفتیم وباهم شب یه جشن خانوادگی گرفتیم منم عکسای زیادی از گرفتم ولی متاسفانه فرداش که داشتم عکساروبه کامپیوتر انتقال میدادم دستم خوردوخیلی از عکسای نازت پاک شد ولی خداروشکر که لااقل چندتا از عکسات موند. اینم کیک تولد اینم چشمای کیک فوت کردن شمع بالاخره اینم کادوی ما تا یادم نرفته ...
نویسنده :
آبجی
15:45
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
سلام داداشی بالاخره امتحانات تموم شد. داداشی تودوساله به مهدکودک میری دوستای خیلی زیادی ام تو مهدتون پیداکرده بودی. ولی اردیبهشت هرکاری کردیم نرفتی نمیدونیم چر ولی خب نرفتی هر روز یه بهانه می اوردی. خلاصه نرفتی ونتونستی نوجشن فارغ التحصیلی شرکت کنی. خاله اینا خودشون مهد دارن بهتر بگم خاله پنج سالیه یه مهدکودک باز کرده. توکه نتونستی به جشن خودتون بری خاله گفت جشن امسال بیا جشن مهدما.خلاصه رفتی اونجا. اینم عکسه کارت دعوت مهدکودک خاله: راستی ادرس وبلاگ مهدکودک خاله تولینک دوستان هستش. سربزنین. ...
نویسنده :
آبجی
16:10
عذر خواهی
سلام داداشی به دلیل فصل امتحانات کمترمیتونم به وبلاگت سربزنم یا باهات باشم وازلحظه های خوشت عکس بگیرم وبه وبلاگت براهمین ازت خبلی عذر میخوام ،خودت هم که خوب میدونی آبجی تومدرسه ی تیزهوشان درس میخونه برا همینم درساشون خیلی سخت تره،خواهشا درکم کن.البته از تیر امتحانای دانشگاه مامان شروع میشه وتورومیسپاره دست من منم خب تلافی میکنم وبیشتراز عکسای نازت میذارم... ممنون.
نویسنده :
آبجی
13:11
اینم یه عکس خنده دار
اینم یه عکس دیگه از آقا عطا
چند عکس از مسافرت تابستان نودودو
توی روستای علیصدر یه خونه اجاره کردیم اینم از عکسای اون جا ...
نویسنده :
آبجی
21:51
یادگاریای زمستون نودوسه
توی زمستون سال نود ودو یه برفی بارید بیا وببین استانای دیگه رو نمیدونم ولی توی استان آذر بایجان شرقی ماچند روزی توخونه زندانی شدیم،نه راه رفتن بود ونه میتونستیم در خونه رو باز کنیم خیلی برف باریده بود.دمای هواهم به بیست وچند درجه زیرصفر درحال سرد وگرم شدن بود بالاخره بعد از چندروزی روی زیبای ورشید خانو ودیدیم اینم عکسایی از اون روز. ...
نویسنده :
آبجی
21:46